مهرساممهرسام، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 20 روز سن داره

مهر سام ، فرشته کوچولوی ما

هرآنکس که دندان دهد نان دهد

سه شنبه 18شهریور ماه با مهرسام خسته و کوفته از پارک برگشتیم......مهرسام تشنه! یه لیوان آب برداشتم... لبهای مهرسام خشک خشک بود ...آب رو سر کشید! اما صدائی از دهان مهرسام می شنیدم که تا حالا نشنیده بودم!باور کردنی نبود...فوق العاده هیجان انگیز بود....تق تق تق تق تق.... !          خداوندا پسر گلم  دندون در آورده بود!مهرسام رو محکم بغل گرفتم و بوسیدم.... سرشار از هیجان و شور وشوق بودم!مامان مهرسام که خبرو شنید کلی ذوق کرد تلفنو برداشت و به مادربزرگ زنگ زد!خدایا شکرت!  ...
19 شهريور 1393

رشد و شکوفایی پسرنازنینمون

عسلم  سه روز دیکه ده ماهت تموم میشه . این هفته های اخیر تغییرات خیلی زیادی داشتی . دائم دستت رو میگیری به من یا مبل و ...  بلند میشی . روی زمین بند نمیشی و وقتی می ایستی  و دستت رو می گیریم  می دوی . هنوز سینه خیز رفتن را یاد نگرفتی که سعی در راه رفتن داری خیلی دوست داشتنی هستی و سینه خیز رفتن را البته با مسافت کوتاه یاد گرفتی . دوست داری غذاهای ما را امتحان کنی و سوپ و حریر بادام برات تکراری شده . مشالا به هیج خوردنی نه نمی گی . میوه هم دوست داری بخصوص هلو . گلم حضورت تو زندگیمون پر از شادی و برکته . از لحظه لحظه بودنت احساس شادی و خوشبختی می کنیم .  شب ها زیاد از خواب بیدار می شی و گاهی هم که نیمه های شب بی خوابی م...
8 شهريور 1393

مهرسام نازنین

پسر گلمون  ، خیلی خوش اخلاق و خوشرو هستی . همیشه لبخند میزنی و محال بهت لبخند بزنیم و با لبخند جواب ندی . گاه گاهی قهقهه های قشنگت دل ما را می بره .با غریبه ها خیلی خوب ارتباط برقرار می کنی . بغل همه می ری و براشون لبخند می زنی . خیلی خوردنی و دوست داشتنی هستی ( نظر همه اینه ) روی زمین بند نمی شی . دائم باید باهات بازی کنیم . تنها می زاریمت شروع می کنی به نق زدن و کم کم اشکهای قشنگت سرازیر میشه . ببخش گلم گاهی مجبورم می شم به خاطر کارهای خونه تنها ت بذارم  . حموم که می برمت همینکه به گردن و سینه ات لیف می زنم شروع می کنی به قهقهه زدن . چند شب پیش می خواستم آلبوم چسبی که بیمارستان داده را باز کنم و عکسهای روز اول تولدت رو ...
8 تير 1393

بدون عنوان

مهرسام قشنگمون الان هفت ماه و ده روز رو پشت سر گذاشتی خیلی شیرین و دوست داشتنی شدی . این روزها گاهی  انگشتهای دستت رو  با تفکر نگاه می کنی و تکون می دی . خیلی خوردنی  می شی  تو این حالت  . روی زمین که می زارمت سریع بر می گردی ولی نمی تونی سینه خیز بری .
21 خرداد 1393

فروردین گذشت

مهرسام عزیزم! فروردین گذشت ...                                                                                    اولین ماه از اولین بهار عمرت...              &nb...
2 ارديبهشت 1393

شاهنامه

مهرسام عزیزم!                                                                                                          ...
20 فروردين 1393