مهرساممهرسام، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 28 روز سن داره

مهر سام ، فرشته کوچولوی ما

بزرگ ترین تحول زندگی مامان و بابا

عزیز دلم  هر روز شیرین  و شیرین تر می شی . تخم مرغ را میتونی ادا کنی و دیگه مونا نمی گی . فقط حرف ک و گ را خوب نمی تونی تلفظ کنی . جمله می گی با مکث . مثلا . نون ، درست ، می کنند . صبح ها با گردو ی باغچه مامان بزرگ و یا آب دادن باغچه سرگرمت می کنیم و من یواشکی می رم سرکار . گلم قد کشیدی و خیلی خوشکل و دوست داشتنی هستی . چند شب خوب می خوابی و دوباره بد می خوابی . ایشالا از اول مهر خیال دارم از شیر بگیرمت و بعدش هم از پوشک . وقتی از سر کار بر می گردم خیلی قشنگ به استقبالم می یایی و همدیگرو بغل می کنیم . خیلی هیجانی می شی و خیلی لحظات ناب و بی بدیل رو برام می آفرینی . پفک و چیپس می بینی مگی بخر . و هر از گاهی می گی آب میوه می خوا...
12 مرداد 1394

عزیز دلم که فراموش کردم برات مطلب بنویسم

عزیزم از اسفند تا حالا برات مطلب ننوشتم خیلی ناز و  دوست داشتنی شدی خیلی کلمات جدید یاد گرفتی و اخلاق های جدید پیدا کردی هنوز جمله نمی گی ولی کلمات را خیلی خوب ادا می کنی . و به کتاب قصه خیلی علاقه داری . سریع همه حیوونهایی که تو کتاب قصه هست یاد می گیری و مدام می گی برات قصه بگیم . مثل همیشه بیشتر بیشتر به من گیر می دی و شبها همچنان نمی زاری خوب بخوابم البته بعضی شبها خوب می خوابی . دوست داری خیلی از کارها را خودت انجام بدی و همش می گی خودم خودم . بابایی هم تقریبا هر روز پارک می بردت  و هر روز یه دوست جدید پیدا می کنی . خیلی خیلی زود و خوب با بچه ها حتی بزرگتر از خودت ارتباط برقرار می کنی و دوست می شی و بازی می کنی . کلماتی که ادا...
14 تير 1394

قشنگ ترین و جذاب ترین نی نی دنیا

مهرسام جان خیلی خیلی شیرین شدی  ماما و بابا را با مفهوم ادا می کنی  و خیلی کلمات دیگر رو هم یاد گرفتی مثل بده طوطی  دیدی حمید  بچه . میگیم گربه چکار می کنه میگی مو مو - ببعی بع  - هاپو هاپ هاپ - زنبور  بیزی بیزی - شبکه پوبا رو دوست داری و تبلیغ لوسی را خیلی دوست داری و بعضی برنامه های دیگه که آهنگ خاصی داره رو اونقدر دوست داری که سریع میری سمت تلویزیون . یه مدت بود که خواب شبت خوب شده بود ولی باز چند روزیه که نصف شب بیدار می شی و نمی خوابی . باهم به  مراکز خرید که می ریم زیاد دووم نمی یاری و باید زود برگردیم خونه . کلی لباسهای خوشکل برات خریدم . کلی عکس ازت چاپ کردم بالای 140 تا . از همه حالتهات عکس چاپ کرد...
17 اسفند 1393

بدون عنوان

مهرسام  خوشکلم ببخش خیلی وقته برات مطلب ننوشتم  دو ماه و دو روز - تو این مدت خیلی تغییر کردی بعضی کلمات رو ادا می کنی . دومین کلمه ای که  یاد گرفتی آب که اب تلفظ می کنی البته خیلی وقت بود که آب می گفتی ولی مفهومش رو نمی دونستی حالا معنی آب را می دونی و وقتی آب می خوای این کلمه رو می گی .  و حالا کلید و دل رو نصفه نیمه تلفظ می کنی و می گیم دل به دلت نگاه می کنی می خندی . گاهی تنهایی یه گوشه ای ایستادی و به دلت با تعجب نگاه می کنی  احتمالا نافت توجه تو را به خودت جلب کرده . راستی دایی حمید هم هاپ هاپ یادت داده . عاشق راه رفتنت هستم . خیلی دوست داری که بدوی و دنبالت کنیم  و بگیریمت . هنوز شب ها ...
13 دی 1393

تولد یکسالگی مهرسام

عزیز دلم  امروز یازدهم آبان ماه 1393 اولین سالروز تولدته . پارسال یک همچین روزی که بارون هم می اومد به دنیا اومدی . امروز هم بارون اومد . من و بابا ساعت 8 بردیمت مرکز بهداشت کن و واکسن یکسالگیت رو به دست راستت زدیم و باهم همه خاطرات روز به دنیا اومدنت رو مرور کردیم . عزیزم با تمام وجود از وجود نازنینت احساس خوشحالی می کنیم و از لحظه لحظه حضورت لذت می بریم . این روز ها خیلی شیطون شدی دو هفته ای هست که راه افتادی . اوایل دستت رو روبرو  دراز می کردی و راه می رفتی حالا دستات رو بالا می گیری و راه می ری . تلفن رو دستت می گیری و می گی ااااوووو .... اولین کلمه ای که ادا کردی این بود . حالا مفهوم جمله های ما رو می فهمی  مثلا می گیم مه...
11 آبان 1393

راه افتادن مهرسام پسر عزیزمون

عزیزم دیروز 27 مهر 93 برای اولین بار به تنهایی کل مسافت پذیرایی را تنهایی راه رفتی و  خلاصه راه افتادی . گلم من و پدرت خیلی خیلی ذوق کردیم . خیلی خیلی شیرین و دوست داشتنی هستی . گاهی فکر می کنم قشنگ ترین قسمت زندگی بچه ها هستند . لذتی بالاتر از داشتن بچه تو سن تو نیست .  چند روز دیگه یکساله میشی و چون یک روز قبل از تاسوعا عاشورا ست احتمالا 10 روز بعد تولدتو بگیریم . باید واکسن یکسالگیت رو هم بزنیم . عزیزم بی صبرانه منتظر صحبت کردن تو هستیم .  دوست دارم تو اولین فرصت ببرمت آتلیه و عکس خوشکلتو بزرگ بزرگ کنم و به دیوار بزنم . راستی گلی دو هفته ای است که به خونه جدید اومدیم . موکت اتاقت رو رنگ قرمز انتخاب کردیم که خیلی به رنگ تخت ...
28 مهر 1393

مهرسام دوست داشتنی

عزیزم  خیلی خیلی شیرین و شیطون شدی . کمی سینه خیز می رفتی که یکدفعه متوجه شدم خیلی سریع چهار دستو پا می ری . رفته بودم دستشویی که وقتی بر گشتم دیدم مسافت زیادی رو خودت اومدی و پشت در منتظر منی . خیلی شوک شدم تو رو پشت در دیدم . گلم دو تا دندون خوشکل هم که در آوردی خیلی ناز شدی . سر من  و بابا بابت کارهای خرید خونه خیلی شلوغه و این لحظات ناب زندگیمون با حضور تو را خیلی نشد عکس و فیلم بگیریم . ایشالا تولد یک سالگیت رو تو خونه جدید که با قدم های نازنین تو و برکت وجودت خریداری شد جشن می گیریم و سعی می کنیم بیشتر از حضورت لذت ببریم . خدایا شکرت به خاطر نعمتهای بی نهاییت و ببخش که شکر گذار نیستیم . به ما توفیق شکر گزاری عطا کن . گلم فقط ...
29 شهريور 1393

هرآنکس که دندان دهد نان دهد

سه شنبه 18شهریور ماه با مهرسام خسته و کوفته از پارک برگشتیم......مهرسام تشنه! یه لیوان آب برداشتم... لبهای مهرسام خشک خشک بود ...آب رو سر کشید! اما صدائی از دهان مهرسام می شنیدم که تا حالا نشنیده بودم!باور کردنی نبود...فوق العاده هیجان انگیز بود....تق تق تق تق تق.... !          خداوندا پسر گلم  دندون در آورده بود!مهرسام رو محکم بغل گرفتم و بوسیدم.... سرشار از هیجان و شور وشوق بودم!مامان مهرسام که خبرو شنید کلی ذوق کرد تلفنو برداشت و به مادربزرگ زنگ زد!خدایا شکرت!  ...
19 شهريور 1393

رشد و شکوفایی پسرنازنینمون

عسلم  سه روز دیکه ده ماهت تموم میشه . این هفته های اخیر تغییرات خیلی زیادی داشتی . دائم دستت رو میگیری به من یا مبل و ...  بلند میشی . روی زمین بند نمیشی و وقتی می ایستی  و دستت رو می گیریم  می دوی . هنوز سینه خیز رفتن را یاد نگرفتی که سعی در راه رفتن داری خیلی دوست داشتنی هستی و سینه خیز رفتن را البته با مسافت کوتاه یاد گرفتی . دوست داری غذاهای ما را امتحان کنی و سوپ و حریر بادام برات تکراری شده . مشالا به هیج خوردنی نه نمی گی . میوه هم دوست داری بخصوص هلو . گلم حضورت تو زندگیمون پر از شادی و برکته . از لحظه لحظه بودنت احساس شادی و خوشبختی می کنیم .  شب ها زیاد از خواب بیدار می شی و گاهی هم که نیمه های شب بی خوابی م...
8 شهريور 1393